سفارش تبلیغ
صبا ویژن
[ و چون خبر کشته شدن محمد پسر ابو بکر بدو رسید فرمود : ] اندوه ما بدو همچند شادمانى آنهاست ، جز که از آنان دشمنى کاست و از کنار ما دوستى برخاست . [نهج البلاغه]


ارسال شده توسط کارشناس ارشد نساجی در 87/2/1:: 2:50 عصر

به نام خدا
مدیریت نوآوری
مطالعه موردی
(پژوهش صورت گرفته در کشور، عوامل و موانع نوآوری در بنگاه‌های کوچک و متوسط صنایع نساجی و کانی‌غیرفلزی استان یزد)


1- مقدمه
امروزه برای رویارویی با رقابت حاکم بر بازار، عوامل کیفیت و کنترل هزینه کافی نیستند؛ چرا که از این به بعد توانایی و سرعت در نوآوری از عوامل کلیدی و مهم در رقابت موسسه محسوب می‌شوند.باید توجه داشت که طول عمر محصولات بدون وقفه رو به کاهش است و بنابراین توانایی تولید مستمر محصولات و فراورده‌های جدید امری ضروری است. به عنوان مثال شرکت سونی و بازار واکمن به وضوح روشنگر این مطلب است:
سه سال پس از تولید اولین واکمن در سال 1979 شرکت‌های دنباله‌رو 80 درصد این نوآوری را به خود اختصاص دادند. بین سال‌های 1981 تا 1989، سونی 170 مدل جدید واکمن وارد بازار کرد یعنی 2 تا 3 برابر رقبایش. تنوع مدل‌های واکمن به مشتریان مختلف امکان یافتن دستگاهی مطابق با خواسته‌شان را داد و به خاطر تطابق محصولات با نیازهای مشتری سونی در مقایسه با رقبایش پیشرو شد و با سهم 40 درصدی بازار عنوان رهبر را یافت.
برای شرکت‌ها مطالعه و تحقیق در زمینه پیشرفت مدیریت نوآوری امری ضروری است. پژوهشگران و مجریان مربوطه تلاش می‌کنند، توانایی نوآوری را در شرکت افزایش دهند و در این راستا مطالعات خود را حول دو پرسش مکمل مطرح ساختند:
پرسش اول: معمولا شرکتی که درصدد نوآوری است، با چه مشکلاتی روبرو می‌شود؟ (موانع نوآوری)
پرسش دوم: عوامل کلیدی و مهم در موفقیت نوآوری کدامند؟ (عوامل نوآوری)
موسسه مطالعات و آمار صنعتی (Sessi) در قالب تحقیق گروهی در زمینه نوآوری هر سه سال یکبار پاسخی دقیق به اولین پرسش می‌دهد. پژوهش انجام شده در 5000 شرکت صنعتی در فرانسه با بیش از 20 نفر پرسنل در مقطع زمانی 1996-1994 :
موانع ذکر شده 
- ریسک اقتصادی بیش از حد
- هزینه سنگین نوآوری
- نبود منبع مالی مناسب
- سازماندهی نامناسب
- کمبود پرسنل متخصص
- کمبود اطلاعات در مورد تکنولوژی
- کمبود اطلاعات در مورد بازار
- فشار قوانین و مقررات، نورم‌ها، استانداردها
- عدم تشریک مساعی مشتری در مورد محصولات جدید
- عدم همکاری مسئولان مربوطه 
در زمینه پرسش دوم تحقیقات آماری زیادی نتایج مشابهی را نشان داد‌ه‌اند که بر اساس آن‌ها می‌توان چهار عامل عمده را مشخص کرد (بناونت و دیگران1993) :
- محیط تکنولوژیکی و اقتصادی که نوآوری وابسته به آن است (کمکهای دولتی، قوانین دولتی، حجم و گسترش بازار بالقوه، شدت رقابت، بزرگی یا کوچکی شرکت نوآور و . . . ) ؛
- سازماندهی نوآوری در شرکت (نحوه کنترل و تشویق به نوآوری، انعطاف‌پذیری سازمان، ارتباط بین تحقیق و توسعه و بازاریابی و . . .) ؛
- ویژگی‌های اصلی نوآوری ( خصوصیات محصول جدید، قیمت، ارتباط، توزیع آن و . . . ) و
- اجرای پروژه نوآوری

ادامه مطلب... معرفی(مطالعه موردی)

کلمات کلیدی : مدیریت نساجی

ارسال شده توسط کارشناس ارشد نساجی در 87/1/10:: 9:17 صبح

مدیریت تکنولوژی

    مقالاتدانلود مقالات بسیار مفید در زمینه مدیریت تکنولوژی و نوآوری (Technology & innovation management)

مدیریت تکنولوژی یک مبحث بین‌رشته‌ای است که علوم، مهندسی، و مدیریت را به‌هم پیوند می‌زند. از دیدگاه مدیریت تکنولوژی، تکنولوژی اصلی‌ترین عامل تولید ثروت است و ثروت چیزی بیشتر از پول است که می‌تواند عواملی همچون ارتقاء دانش، سرمایه‌ی فکری، استفاده‌ی موثر از منابع، حفظ منابع طبیعی و سایر عوامل موثر در ارتقاء استاندارد و کیفیت زندگی را شامل شود.
مدیریت تکنولوژی، در واقع مدیریت سیستمی است که خلق، کسب، و به‌کارگیری تکنولوژی را ممکن می‌سازد و شامل مسوولیتی است که این فعالیت‌ها را در راستای خدمت به بشر و برآورده ساختن نیازهای مشتری قرار می‌دهد. تحقیق، اختراع، و توسعه، اساسی‌ترین مولفه‌های خلق تکنولوژی و وقوع پیشرفت‌های تکنولوژیک هستند. اما در مسیر تولید ثروت، مولفه‌ی مهم‌تری نیز وجود دارد که همان به‌کارگیری یا تجاری‌سازی تکنولوژی است. به بیان دیگر، مزایای تکنولوژی هنگامی تحقق می‌یابند که نتیجه‌ی آن به دست مشتری برسد. مشتری می‌تواند فرد، شرکت، یا یک نهاد دولتی همچون سازمان‌های دفاعی باشد. اختراعی که در قفسه نهاده شود، ثروت تولید نمی‌کند و ایده‌ای که بروز می‌کند و به کار بسته نمی‌شود ـ حتی اگر به‌عنوان اختراع به ثبت برسد ـ بازده مالی ندارد. تکنولوژی هنگامی به تولید ثروت منجر می‌شود که یا تجاری شود و یا در مسیر تحقق اهداف استراتژیک یا عملیاتی یک سازمان به کار بسته شود.
هر چند در مبحث مدیریت تکنولوژی فرض براین است که تکنولوژی مهم‌‌ترین عامل در سیستم تولید ثروت است ولی عوامل دیگری نیز در این سیستم دخیل هستند. مثلاً، تشکیل سرمایه و سرمایه‌گذاری، نقش مهمی در رشد اقتصادی ایفا می‌کنند. نیروی کار، عامل موثر دیگری در رشد اقتصادی است. ملاحظات اجتماعی، سیاسی و محیطی نیز برفرایند تولید ثروت تأثیر می‌گذارند. در مبحث مدیریت تکنولوژی با تکنولوژی به‌عنوان بذر اولیه‌‌ی تولید ثروت برخورد می‌شود. با پرورش صحیح و محیط مناسب، این بذر اولیه به درخت تنومندی تبدیل می‌شود. سایر عوامل موثر در تولید ثروت ـ شامل سرمایه، نیروی کار، منابع طبیعی، سیاست‌های عمومی، و غیره ـ در واقع محیط حاصلخیز و سایر مایحتاج این گیاه را تشکیل می‌دهند. هر یک از این عوامل، دارای رشته‌ی تخصصی و آموزش‌ها و پژوهش‌های خاص خود هستند. مدیریت تکنولوژی، به‌عنوان یک مبحث بین‌رشته‌ای، دانش موجود در تمامی این رشته‌ها را با هم ترکیب می‌کند. یک دوره‌ی یادگیری مدیریت تکنولوژی در سطح پیشرفته به مطالعه‌ عمیق هر یک از این عوامل نیاز دارد.
مدیریت تکنولوژی دارای ابعاد ملی، سازمانی و فردی است. در سطح ملی یا دولتی (سطح کلان)، مدیریت تکنولوژی به شکل‌گیری سیاست‌های عمومی کمک می‌کند. در سطح بنگاه (سطح خرد)، به ایجاد و تثبیت بنگاههای رقابت‌پذیر می‌انجامد. در سطح فردی، به ارتقاء ارزش فرد در جامعه کمک می‌کند.
ادامه مطلب...  مدیریت تکنولوژی در سطح بنگاه 

کلمات کلیدی : مدیریت نساجی

ارسال شده توسط کارشناس ارشد نساجی در 86/12/27:: 5:5 عصر

قسمت دوم
نوآوری
نمایی از یک سازمان نوآور

نمایی از یک سازمان نوآور
برای توضیح اینکه چرا یک شرکت نوآورتر از دیگری است دو مجموعه جواب اصلی مطرح شده است .
اولین آن‌ها با اقلیم و محیط نوآور  ارتباط می‌یابد. دومین آن را می توان بر مبنای آزمون معیارهای سازمانی که به طور خاص برای گسترش و اداره ایده‌های جدید طراحی شده‌اند تعریف نمود . این ماهیت‌های سازمانی را ساز‌و‌کارهای نوآورانه می‌نامند. به احتمال زیاد نوآوری واقعی زمانی اتفاق می‌افتد که میان شرایط محیطی نوآوری و شرایط ذهنی و فکری آن توازنی متناسب وجود داشته باشد .
رویکرد فرهنگی
بسیاری از محققان بر اهمیت ایجاد اقلیم مناسب فرهنگی برای نوآوری تاکید می‌کنند. این اقلیم مجموعه‌ای از ارزش‌ها، نگرش‌ها و باورهایی است که در تصمیم‌ها و فعالیت‌های روزانه انعکاس می‌یابد .
رویکرد ساختاری
شرایط اقلیمی تنها شکل مدیریت نوآور نیست. طراحی کلی یا جزئی سازمان نیز می‌تواند به نوآوری رهنمون گردد. رویکرد سبک قدیم در طراحی ساختار نوآوری ، رویکرد بخشی (دپارتمان) است که در آن فرایند نوآوری به مرحله‌هایی تقسیم می‌شود که با بخش‌های عملیاتی شرکت در ارتباط می‌یابد .
نوآوری نه تنها عملکرد عالی واحدهای انفرادی است بلکه تلاش دسته‌جمعی هماهنگ تمام عملیات نیز هست. شرکت نوآور در این دیدگاه بر پایه ارتباط میان واحدهای تحقیق و توسعه و بازاریابی و هم‌افزایی میان این دو استوار گردیده است. راهی که در آن چنین ترکیبی واقع شود معمولا در یک گروه با انضباط جستجو می‌شود .در همین زمان در کنار گروه‌ها و بخش‌ها نقش افراد کاردان و متخصص برای موفقیت نوآوری بسیار حیاتی و ضروری است . قهرمان (مولد) نیرویی پیش‌برنده پشت سر ابداع است. این فرد بر اساس مفهوم ابداع به جنب‌و‌جوش می‌آید و بنابراین توانایی آن را دارد که هم افراد را در سازمان برانگیزد و هم منابع مورد نیاز را جمع‌آوری کند . شرکت نوآور به طور معمول در پرورش قهرمان و نگهداری آن توانا است .
شرایط اقلیمی نوآور و ساز‌و‌کار‌های نوآوری بعدهای فرهنگی و ساختاری نوآوری یک شرکت را نشان می‌دهند و بنابراین ماتریسی که عملکرد نوآوری را نمایش می‌دهد شکل می‌گیرد . در این ماتریس دو نوع نوآوری تشریح شده است:
نوآوران ذاتی بر اقلیم نوآوری خود تکیه می‌کنند. نوآوران نظام‌گرا بر استفاده از ساز‌و‌کارهای نوآوری تاکید می‌کنند.
ارزیابی عملکرد نوآور برای اخذ تصمیم
o سنجش و اصلاح شرایط محیطی نوآوری: اندازه‌گیری شرایط اقلیمی نوآوری یک شرکت در حالت مطلق غیرممکن است. بنابراین برای قضاوت پیرامون اقلیم از روش آرمانی- واقعی استفاده می‌کنیم .ابتدا وضعیت واقعی تعیین می‌شود و سپس وضعیت آرمانی یا مطلوب مشخص می‌گردد. حد فاصل میان دو عامل معیاری برای اقلیم نوآوری است . فاصله زیاد میان وضعیت آرمانی و واقعی نقاط قوت اصلاحات است .
o ارزیابی و استفاده از ساز و کارهای نوآوری : استفاده از ساز و کارهای نوآورانه را می‌توان در حالت مطلق در نظر گرفت . بسیاری از شرکت‌ها تنها تعداد محدودی از آن ها را استفاده می‌کنند و بر ساز‌و‌کارهایی تاکید می‌کنند که مطابق با فرهنگ و سنت شرکت باشد، خواه آن سازو‌کار با هدف شرکت مطابقت داشته باشد یا خیر . به نظر می‌رسد خردمندانه‌تر باشد که از ساز‌و‌کارهای متناسب با هدف استفاده شود .سه دستورالعمل برای انتخاب سازوکار‌های مناسب باید مورد توجه قرار گیرد :
با فرض اینکه ایده خاصی ارائه شود و به آن ارزش نهاده شود سه دستور العمل مهم برای انتخاب سازوکار‌های مناسب  توانا‌سازی باید مورد توجه قرار گیرد :
• تعیین اینکه چگونه این ایده به کسب و کار و قابلیت های موجود شرکت مرتبط می‌شود .
• مقایسه منابع مورد نیاز بر اساس پول و استعداد با آنچه اکنون در دسترس است .
• تعیین اینکه از لحظه شناسایی فرصت تا زمانی که باید با موفقیت به بازار معرفی شود چه میزان زمان در اختیار است .
ارزیابی اینکه ایده چه میزان به کسب و کار موجود شرکت ارتباط پیدا می‌کند بسار حساس است . برای این منظور می‌توان ماتریس تناسب « بازار / فناوری » را مورد استفاده قرار داد . اگر پروژه نوآوری به فناوری و بازار حاضر نزدیک است نیروهای کار داخلی و گروه های جسور سازوکار‌های خوبی هستند. برای هر پروژه جدید و مخاطره آمیز سازو کارهای مالی مانند سرمایه و حداقل مشارکت مناسب به نظر می‌رسد .
معیار دوم انتخاب مکانیزم‌های توانا‌سازی مناسب نوع و مقدار منابع در دسترس در مقایسه با منابع مورد نیاز یا به بیانی دیگر موجود بودن کارکنان و منابع مالی است . اگرچه بسیاری از شرکت ها تنگناهای سرمایه‌ای دارند به نظر می‌رسد بزرگترین مانع برای نوآوری فقدان منابع نوآوری باشد؛ بطوری که مدیران موجود مشغول کارهای جاری و مسئله‌های کوتاه مدت هستند و  زمان اندکی برای پیشبرد یک ایده جدید در اختیار دارند در این وضعیت شرکت ها اغلب ناگزیر از جذب افراد با استعداد جدید از بیرون با وجود تمام عدم اطمینان‌ها هستند .
میزان وقت در دسترس از لحظه شناسایی فرصت تا معرفی آن به بازار به عنوان معیار سوم روزنه فرصت نامیده می‌شود . سازوکار تواناسازی مناسب به روشنی به میزان وقت مدیریت برای استفاده از فرصت مشروط می‌شود . اگر زمان کافی در دسترس باشد همکاری یا اکتساب هماهنگ می‌تواند مناسب‌تر باشد[2] .

ادامه مطلب... مشخصه‌های نوآوری تکنولوژیکی و فعالیت‌های نوآورانه در شرکت‌ها

کلمات کلیدی : مدیریت نساجی

ارسال شده توسط کارشناس ارشد نساجی در 86/12/27:: 5:3 عصر

به نام خدا
قسمت اول
حوزه‌های بهبود بهره‌وری
نوآوری و فناوری‌های جدید


خوشبختی، سعادت و بهروزی هر ملت وابسته به کار و تلاش همه اقشار جامعه بوده و بهره‌وری معیاری برای ارزیابی عملکرد فعالیت ها و تلاش ها در بخش های مختلف اجتماعی اقتصادی است. بهره‌وری به وسیله نسبت مطلوبیت‌های حاصله(ستانده‌ها) بر منابع و آنچه برای حصول به نتیجه صرف شده است (داده‌ها) بیان می‌شود. این نسبت یکی از مهمترین شاخصهایی است که ثمربخشی فعالیت‌ها را نشان می‌دهد. 
اما امروزه بهره‌وری فراتر از یک معیار، به عنوان یک فرهنگ و نگرش به کار و زندگی مطرح شده است و بهبود آن منشاء اصلی توسعه اقتصادی است.ارتقاء بهره‌وری بر پدیده‌های اصلی اجتماعی مانند کاهش تورم، افزایش سطح رفاه عمومی، افزایش سطح اشتغال، افزایش توان رقابت اقتصادی و سیاسی و مانند اینها تاثیرات وسیعی دارد.
بهره‌وری معیاری برای ارزیابی عملکرد نظام ها و تعیین میزان موفقیت و ناکامی در رسیدن به اهداف نظام با توجه به مصرف منبع است. بهره‌وری شاخصی است که با استفاده از آن می‌توان پیوند میان مهارت‌ها و انگیزه ها، منابع انسانی، تکنولوژی، مواد اولیه، سرمایه، مدیریت و شرایط محیطی را تحلیل و بررسی کرد. مدیریت بهر‌ه‌وری فرایندی مستمر است که در چهار فاز مختلف انجام می شود:
اندازه‌گیری بهره‌وری، به معنی اندازه‌گیری سطح و روند و نرخ رشد بهره‌وری است.
ارزیابی یا تحلیل بهره‌وری، در این مرحله با تحلیل سطح و روند و نرخ رشد بهره‌وری در واحدهای صنعتی، مقایسه آن با خود واحد در زمانهای مختلف و واحدهای دیگر و تجزیه و تحلیل اطلاعات حاصله، نقاط ضعف و قوت و فرصت‌های بهبود در واحد صنعتی روشن می‌شود.
برنامه‌ریزی بهره‌وری، در این مرحله با اطلاع از نقاط ضعف و قوت و فرصتهای بهبود، اهداف و استانداردهای لازم در هر زمینه تعیین و برای ایجاد و بهبود و افزایش بهره‌وری از طریق تحلیل گزینه‌ها و راه‌حل‌های مختلف برنامه‌ریزی می‌شود.
 بهبود بهره‌وری، در این مرحله اهداف و برنامه‌های تعیین شده به اجرا گذاشته می‌شود تا نتایج لازم بدست آید.
مهمترین راههای افزایش بهره‌وری، نوآوری، سازماندهی نیروی کار و مدیریت تکنولوژی می‌باشد. داشتن یک سیستم مناسب و پیشرفته اطلاعات برای پیشرفت، کسب بازخور، تعیین اهداف کمی و ارزیابی عملکرد از دیگر ابزارهای بهبود بهره‌وری است. با توجه به این مقدمه یکی از اساسی‌ترین حوزه‌های بهبود بهره‌وری که در فاز چهارم فرایند مدیریت بهره‌وری می‌گنجد را مورد بررسی قرار می‌دهیم[1].
نوآوری  
نوآوری فرایندی خلاق است. می توان آن را فرایندی از ابداع دانست، که با یک ابتکار، یک عقیده نو یا کاربری جدیدی آغازمی شود و سپس آن را برای استفاده عموم منتشر می کند. نوآوری را می توان در حوزه های زیادی همچون توسعه محصول جدید، یک فرایند تولید جدید، توزیع، مدیریت جدید – در حقیقت در تمام فعالیت های انسان بکار برد. برخی متخصصین به درستی نوآوری را به عنوان فرایندی برای تشویق مردم به استفاده از یک اختراع نگاه می‌کنند.
طبق تعریف، نوآوری، دانش موجود در مورد محتوای فرایند را مورد چالش قرار می‌دهد. اما نوآوری مشخصات ثابتی با توجه به چهارچوب فرایند نیز دارد؛ در حالی که یک فناور بر محتوای فرایندهای نوآوری خاصی دقت می‌نماید، یک مدیر نوآوری بر شکل فرایند و ماهیت آن تمرکز می کند. رویکرد مدیریت نوآوری، فناوران را توانا می سازد تا چشم اندازهای جدید لازم را بدست آورده و لزوم ورود به زمینه مدیریت نوآوری و فناوری را درک نمایند.
نوآوری را میتوان تغییر غیر مستمر در ترکیب سه عامل زیر دانست :
            فناوری
           محیط(بازار)
           سازمان
و فرایند نوآوری را می‌توان از طریق هر یک از این سه عامل بنیان نهاد.
مدیریت نقش قطعی در پایه ریزی فرایند نوآوری ایفا می‌کند. اولین کار فراهم آوردن شرایط مساعد برای خلق ایده‌های جدید و تکمیل آن است. به طور همزمان مدیریت باید میان تشویق به توسعه جدید و حفظ عملیات فعلی توازن ایجاد نماید. دید شفاف پیرامون راهبرد سازمان در دستیابی به این توازن ضروری است. با پیروی از این وظایف در مسیر درست، مدیریت، یک سازمان خلاق را ایجاد و حفظ خواهد نمود. مدیریت نوآوری چیزی فراتر از مدیریت طرح‌های نوآوری مجزا از یکدیگر است [2].
 باوجود توسعه چشمگیر فناوریهای جدید، برخی سازمانها نیاز به پذیرش چنین فناوری‌هایی را به‌طور کامل به‌دست فراموشی سپرده اند و یا اینکه نسبت به تصمیم‌گیری درباره فرایندهای پذیرشی مربوط، و اقدام به پیاده سازی آن با سرعت بسیار پایینی حرکت می‌کنند. برخی از مدیران تمایل دارند تا بهترین فناوریهای موجود دردنیای تجارت را به‌کار گیرند، در عین حال به‌نظر می‌رسد که بسیاری از آنها گرایش به چشم‌پوشی از اثرات انسانی و سازمانی این فناوری‌ها دارند‌ .جامعیت این فناوری‌های جدید و توانایی‌های بالقوه آن را می‌توان در واقع به عنوان منبع بالقوه از ضعف در نظر گرفت. دلیل این امر ناتوانی مدیران نسبت به استفاده از این فناوری‌ها برابر رقبای خود یا ناتوانی‌شان در بهره برداری از فرصت‌های ناشی از این فناوری‌ها  است. جهت حل مسئله بایستی قابلیت‌های این فناوری‌ها، کفایتشان برای کسب و کار، امکان بهره‌برداری از مزایای آن و تلاش در جهت کسب ذهنیتی نو از مدیریت را درک کرد. در عین‌حال درک نحوه ارتباط دقیق فناوری‌های جدید با سیستم‌های اطلاعاتی و نیز چگونگی تضمین تداوم کسب‌وکار با توجه به امنیت چنین فناوری‌هایی، بسیار ارزشمند است . بسیاری از کسب‌و‌کارهای کوچک و متوسط در راستای پرهیز از زوال سازمانی، خود را از نظر اقتصادی متعهد به اتخاذ این فناوری‌ها می‌کنند . آنها بایستی این کار را از طریق توجه به ریسک‌های ذاتی فناوری‌های مزبور و نیز امنیت تداوم کسب‌و‌کار خود ـ حتی بعد از رویدادهای غیر منتظره و سخت ـ انجام دهند.[3]       
بهبودهای تکنولوژیک و فرایندی ، نقشی ملموس در تحقق اهداف کیفی و عملکردی دارند. تشخیص این بهبودها که باعث افزایش سطح کیفی سازمان می‌شود ، روندی تعیین‌کننده برای عملکرد فرایندی است. از جنبه استراتژیک ، موفقیت فرایندهای نوآوری مدیریتی بسته به تلاش‌های رقابتی است . این تلاش‌ها ممکن است شامل دانش عمیقی از پیشرفت‌های تکنولوژیک و تحلیل کافی از مزیت‌های شبکه‌ها باشند . این به معنی آن است که مدیران بایستی فناوری‌هایی را که الزاما با ایجاد سطوح بالای دانش و نیز بهبود کیفیت ارائه شده تلفیق می‌شوند ، مورد توجه قرار دهند[3] .

 

 


کلمات کلیدی : مدیریت نساجی

<      1   2