سفارش تبلیغ
صبا ویژن
شایسته است که دانش انسان بر گفتارش افزون و خردش بر زبانش چیره باشد . [امام علی علیه السلام]


ارسال شده توسط کارشناس ارشد نساجی در 86/12/27:: 5:3 عصر

به نام خدا
قسمت اول
حوزه‌های بهبود بهره‌وری
نوآوری و فناوری‌های جدید


خوشبختی، سعادت و بهروزی هر ملت وابسته به کار و تلاش همه اقشار جامعه بوده و بهره‌وری معیاری برای ارزیابی عملکرد فعالیت ها و تلاش ها در بخش های مختلف اجتماعی اقتصادی است. بهره‌وری به وسیله نسبت مطلوبیت‌های حاصله(ستانده‌ها) بر منابع و آنچه برای حصول به نتیجه صرف شده است (داده‌ها) بیان می‌شود. این نسبت یکی از مهمترین شاخصهایی است که ثمربخشی فعالیت‌ها را نشان می‌دهد. 
اما امروزه بهره‌وری فراتر از یک معیار، به عنوان یک فرهنگ و نگرش به کار و زندگی مطرح شده است و بهبود آن منشاء اصلی توسعه اقتصادی است.ارتقاء بهره‌وری بر پدیده‌های اصلی اجتماعی مانند کاهش تورم، افزایش سطح رفاه عمومی، افزایش سطح اشتغال، افزایش توان رقابت اقتصادی و سیاسی و مانند اینها تاثیرات وسیعی دارد.
بهره‌وری معیاری برای ارزیابی عملکرد نظام ها و تعیین میزان موفقیت و ناکامی در رسیدن به اهداف نظام با توجه به مصرف منبع است. بهره‌وری شاخصی است که با استفاده از آن می‌توان پیوند میان مهارت‌ها و انگیزه ها، منابع انسانی، تکنولوژی، مواد اولیه، سرمایه، مدیریت و شرایط محیطی را تحلیل و بررسی کرد. مدیریت بهر‌ه‌وری فرایندی مستمر است که در چهار فاز مختلف انجام می شود:
اندازه‌گیری بهره‌وری، به معنی اندازه‌گیری سطح و روند و نرخ رشد بهره‌وری است.
ارزیابی یا تحلیل بهره‌وری، در این مرحله با تحلیل سطح و روند و نرخ رشد بهره‌وری در واحدهای صنعتی، مقایسه آن با خود واحد در زمانهای مختلف و واحدهای دیگر و تجزیه و تحلیل اطلاعات حاصله، نقاط ضعف و قوت و فرصت‌های بهبود در واحد صنعتی روشن می‌شود.
برنامه‌ریزی بهره‌وری، در این مرحله با اطلاع از نقاط ضعف و قوت و فرصتهای بهبود، اهداف و استانداردهای لازم در هر زمینه تعیین و برای ایجاد و بهبود و افزایش بهره‌وری از طریق تحلیل گزینه‌ها و راه‌حل‌های مختلف برنامه‌ریزی می‌شود.
 بهبود بهره‌وری، در این مرحله اهداف و برنامه‌های تعیین شده به اجرا گذاشته می‌شود تا نتایج لازم بدست آید.
مهمترین راههای افزایش بهره‌وری، نوآوری، سازماندهی نیروی کار و مدیریت تکنولوژی می‌باشد. داشتن یک سیستم مناسب و پیشرفته اطلاعات برای پیشرفت، کسب بازخور، تعیین اهداف کمی و ارزیابی عملکرد از دیگر ابزارهای بهبود بهره‌وری است. با توجه به این مقدمه یکی از اساسی‌ترین حوزه‌های بهبود بهره‌وری که در فاز چهارم فرایند مدیریت بهره‌وری می‌گنجد را مورد بررسی قرار می‌دهیم[1].
نوآوری  
نوآوری فرایندی خلاق است. می توان آن را فرایندی از ابداع دانست، که با یک ابتکار، یک عقیده نو یا کاربری جدیدی آغازمی شود و سپس آن را برای استفاده عموم منتشر می کند. نوآوری را می توان در حوزه های زیادی همچون توسعه محصول جدید، یک فرایند تولید جدید، توزیع، مدیریت جدید – در حقیقت در تمام فعالیت های انسان بکار برد. برخی متخصصین به درستی نوآوری را به عنوان فرایندی برای تشویق مردم به استفاده از یک اختراع نگاه می‌کنند.
طبق تعریف، نوآوری، دانش موجود در مورد محتوای فرایند را مورد چالش قرار می‌دهد. اما نوآوری مشخصات ثابتی با توجه به چهارچوب فرایند نیز دارد؛ در حالی که یک فناور بر محتوای فرایندهای نوآوری خاصی دقت می‌نماید، یک مدیر نوآوری بر شکل فرایند و ماهیت آن تمرکز می کند. رویکرد مدیریت نوآوری، فناوران را توانا می سازد تا چشم اندازهای جدید لازم را بدست آورده و لزوم ورود به زمینه مدیریت نوآوری و فناوری را درک نمایند.
نوآوری را میتوان تغییر غیر مستمر در ترکیب سه عامل زیر دانست :
            فناوری
           محیط(بازار)
           سازمان
و فرایند نوآوری را می‌توان از طریق هر یک از این سه عامل بنیان نهاد.
مدیریت نقش قطعی در پایه ریزی فرایند نوآوری ایفا می‌کند. اولین کار فراهم آوردن شرایط مساعد برای خلق ایده‌های جدید و تکمیل آن است. به طور همزمان مدیریت باید میان تشویق به توسعه جدید و حفظ عملیات فعلی توازن ایجاد نماید. دید شفاف پیرامون راهبرد سازمان در دستیابی به این توازن ضروری است. با پیروی از این وظایف در مسیر درست، مدیریت، یک سازمان خلاق را ایجاد و حفظ خواهد نمود. مدیریت نوآوری چیزی فراتر از مدیریت طرح‌های نوآوری مجزا از یکدیگر است [2].
 باوجود توسعه چشمگیر فناوریهای جدید، برخی سازمانها نیاز به پذیرش چنین فناوری‌هایی را به‌طور کامل به‌دست فراموشی سپرده اند و یا اینکه نسبت به تصمیم‌گیری درباره فرایندهای پذیرشی مربوط، و اقدام به پیاده سازی آن با سرعت بسیار پایینی حرکت می‌کنند. برخی از مدیران تمایل دارند تا بهترین فناوریهای موجود دردنیای تجارت را به‌کار گیرند، در عین حال به‌نظر می‌رسد که بسیاری از آنها گرایش به چشم‌پوشی از اثرات انسانی و سازمانی این فناوری‌ها دارند‌ .جامعیت این فناوری‌های جدید و توانایی‌های بالقوه آن را می‌توان در واقع به عنوان منبع بالقوه از ضعف در نظر گرفت. دلیل این امر ناتوانی مدیران نسبت به استفاده از این فناوری‌ها برابر رقبای خود یا ناتوانی‌شان در بهره برداری از فرصت‌های ناشی از این فناوری‌ها  است. جهت حل مسئله بایستی قابلیت‌های این فناوری‌ها، کفایتشان برای کسب و کار، امکان بهره‌برداری از مزایای آن و تلاش در جهت کسب ذهنیتی نو از مدیریت را درک کرد. در عین‌حال درک نحوه ارتباط دقیق فناوری‌های جدید با سیستم‌های اطلاعاتی و نیز چگونگی تضمین تداوم کسب‌وکار با توجه به امنیت چنین فناوری‌هایی، بسیار ارزشمند است . بسیاری از کسب‌و‌کارهای کوچک و متوسط در راستای پرهیز از زوال سازمانی، خود را از نظر اقتصادی متعهد به اتخاذ این فناوری‌ها می‌کنند . آنها بایستی این کار را از طریق توجه به ریسک‌های ذاتی فناوری‌های مزبور و نیز امنیت تداوم کسب‌و‌کار خود ـ حتی بعد از رویدادهای غیر منتظره و سخت ـ انجام دهند.[3]       
بهبودهای تکنولوژیک و فرایندی ، نقشی ملموس در تحقق اهداف کیفی و عملکردی دارند. تشخیص این بهبودها که باعث افزایش سطح کیفی سازمان می‌شود ، روندی تعیین‌کننده برای عملکرد فرایندی است. از جنبه استراتژیک ، موفقیت فرایندهای نوآوری مدیریتی بسته به تلاش‌های رقابتی است . این تلاش‌ها ممکن است شامل دانش عمیقی از پیشرفت‌های تکنولوژیک و تحلیل کافی از مزیت‌های شبکه‌ها باشند . این به معنی آن است که مدیران بایستی فناوری‌هایی را که الزاما با ایجاد سطوح بالای دانش و نیز بهبود کیفیت ارائه شده تلفیق می‌شوند ، مورد توجه قرار دهند[3] .

 

 


کلمات کلیدی : مدیریت نساجی